روژیناروژینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

روژینا نفس مامان و بابا

ورود به ماه هجدهم

عروسک قشنگم  به ماه هجدهم زندگیت خوش اومدی   خدا رو هزاران بار شکر میگم برای داشتن فرشته کوچولویی مثل تو و خوشحالم که در کنار هم یک ماه خوب و بدون درد سر رو پشت سر گذاشتیم.  بقیه تو ادامه مطلب   از اوایل خرداد ماه کلاسای خلاقیت مادر و کودکت شروع شد و شما هم خیلی خوب استقبال کردی و خدا رو شکر قدرت یادگیری بالایی داری. کلی تو کلاس با دوستای جدیدت بازی میکنی و عاشق خاله هاجرت شدی به طوریکه هر جا میره تو هم دنبالش میری حتی وقتی که میره تویه اتاق دیگه تا گوشیشو جواب بده. اونم میاد و سفت بغلت میکنه و می بوستت و قربون صدقت میره تو کلاسا یاد میگیری تا بهتر صحبت کنی و صداهای حیوونای مختلف...
28 خرداد 1393
3235 20 47 ادامه مطلب

اولین کلاس آموزشی عشقم

دخملی مامان کلاس داره!!!!!!!!! روز شنبه مورخ 93/3/10  جلسه اول کلاس های مادر و کودک اردیبهشت بالاخره برگزار شد. ساعت 5 کلاس داشتی. اون روز به مامان جون گفتم که قبل اینکه از سر کارم برگردم تو رو بخوابونه!!!! بنده خدا مامانم هم با کلی گرفتاری موفق شد. ناهارو پیش مامان جون موندیم تا تو همونطور بخوابی و جا به جا نشی تا وقتی سر کلاست (ای قربون اون کلاست بشم من) حاضر میشی سر حال باشی نفس کوچولوی من خلاااااااااااصه نزدیک 5 که شد کم کم بیدارت کردم و با کلی ناز پوشکت رو تعویض و آمادت کردم.سر ساعت 5 رسیدیم. دیدیم کلاس تازه شروع شده.  بچه ها و مامانا همه دوره هم حلقه زده بودن و مربیت که اسمش خاله هاجر بو...
13 خرداد 1393
2368 32 56 ادامه مطلب

یه قرار شیرین وبلاگی

روژینای خوشگل مامانی سلام بعد مدتها تصمیم گرفتم با یکی از دوستای مهربون وبلاگیمون قرار بذارم حدس بزن کدوم یکیشون امیر علی دونه برفی و خاله مریم مامان مهربونش   http://amirali-90.niniweblog.com   روز پنج شنبه 93/3/8  عصر ساعت 7 با هم قرار داشتیم توی پارک. امیر علی و مریم جون سر ساعت رسیدن و من و تو با کمی تاخیر  عسیسم به محض ورود تو و امیر علی شروع کردین به دویدن به سمت وسایل بازی کلی ذوق میکردین قربون جفتتون بشم. من و مریم جون هم ایضا دنبالتون  هر وقت هم کمی خسته میشدین و سرعتتون کم میشد ما مامانا  گه گداری  میتونستیم با هم صحبت کنیم. ولی با همه این ...
10 خرداد 1393
1701 26 46 ادامه مطلب
1